کمیل جانکمیل جان، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

شاهزاده کوچولویی به نام کمیل

ششمین سالگرد فوت مامان جون

سلام گلم، پسر عزیزم پنج‌شنبه گذشته سال مامان‌جون خدا بیامرز بود، باورت می‌شه شش سال گذشت و چه سال‌هایی بود بدون وجود نازنینش و من انقدر برایش دلتنگم که حد و حساب ندارد ولی افسوس که دست روزگار اونو از ما گرفت و حالا شش ساله که بدون اون زندگی کردیم. و وجود نازنین تو بود که به من قدرت تحمل این غم رو داد. اگر تو نبودی نمی‌دونم چی می‌شد واقعاً نمی‌دونم چی می‌شد. شاید تا به حال من هم مرده بودم و زیر خروارها خاک بودم ولی به دنیا آومدنت جان تازه‌ای به من داد و قدرت تحمل. به هر حال پنج‌شنبه و جمعه خونه باباجی بودیم باباجی برای سال مامان جون هم‌هیئتی‌هاشو دعوت کرده بود برای افطار و شام و م...
30 تير 1393

تابستان ۱۳۹۳ شروع شد

پسر قشنگم سلام، بالاخره تابستان شروع شد، امسال تابستونی گرم داریم انقدر گرمه که نمی‌شه عصرها بیرون رفت، دیروز تو رو بردم پارک ولی خیلی پشیمون شدم چون انقدر گرمم شده بود که داشتم می‌مردم. خلاصه نشد که توی پارک بازی کنی چون دایی امیر زنگ زد و گفت که نزدیک خونمون و ما برگشتیم خونه تا دایی امیر رو ببینیم. کلاس شنا هم شروع شده و تو خیلی خیلی خوشحالی اما نشد کلاس فوتبال بنویسم چون کلاس‌های آموزشی صبح بود و من چون رئیس خودم تازه اومده بود نتونستم باهاش هماهنگ کنم. ترسیدم برای کارم مشکلی پیش بیاید اگر بخوام دو روز تو هفته دیرتر بیام. به همین خاطر گذاشتم برای سال دیگه. انشاءالله. کلاس زبان هم همچنان می‌ری کتابت هم عوض شده و کتاب ج...
7 تير 1393
1